نویسنده: بزرگ نادرزاد




 

به نظر چنین می آید که حاصل پژوهشهای پروفسور هانری کربن، در حکم کلیدی مطمئن و ارزشمند برای باز کردن ابواب روح و نظام معنوی ایرانی و تماشای درون و فهم محرکات عمیق و مقولات صوری و شکل بندی آن خواهد بود. در اواسط قرن نوزدهم فرانسوی نامدار و ایران دوست دیگری به نام آرتور دوگوبینو درباره مقولات نفسانی و خصوصیات روان شناختی ایرانیان تحقیقات سودمندی کرد.
نکته دیگر آنکه طرز نفوذ بعضی عناصر مربوط به ادیان ایران باستان (مثل مهرپرستی، مزداپرستی، مانویت، زروان پرستی و...) و نفوذ و جذب آن در پیکره دین جدید شایان توجه خاصی است؛ زیرا دیری نپایید که همین عناصر بومی ایرانی، اسلام مقبول ایرانیان را با اسلامی که در سایر نقاط جهان بر مسند ارشاد نشست، متفاوت کرد.
به همین روی اینکه هانری کربن چکیده دهها سال تحقیق و تفکر خود را در چهار جلد کتاب تحت عنوان «درباره اسلام ایرانی» (1) ریخته، دلیل روشنی است بر اینکه نویسنده به عواقب بالقوه این گونه نامگذاری بی سابقه کاملاً آگاه بود؛ چرا که این چهار جلد با این عنوان بدون ابهام، زمینه ای علمی و استدلالی به دست می دهد تا پژوهندگان جوان ایرانی بتوانند بر هویت فرهنگی خود تاکید کنند.
کربن در تحقیقات خود سعی کرد تا پیوستگی مبانی فلسفی زرتشتی و اسلامی و نیز مناسبات تمثیلی (analogique) میان صور اصلیه (archetype) این دو و اساطیر قدسی آنها را نشان می دهد؛ وی در همین باره می گوید:
نقل و انتقال فلسفه مزدایی به فلسفه اسلامی، به اصطلاح موسیقی دانها در حکم پیمودن یک اکتاو (2)، یعنی پیمودن فاصله میان دو گام صوتی است که در عرصه معنوی ایران انجام گرفته است؛ یعنی این دو نظام فکری به هم آمیخته اند و مضمون واحدی را بسط و توسعه داده اند، و اتفاقاً مشکلی که سر راه ما قرار داشت همین بود؛ یعنی تحقیقاتی که پنجره ای بر روی چشم انداز واحد این مجموعه باز کنند و نشان بدهند که اجزای مقدم این کل چگونه با هم مرتبط می شوند، بسیار نادر بود. از این رو لازم بود که ما اول به تحلیل مزداپرستی یعنی حکمت زرتشتی بپردازیم و اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، عوالم فرشتگان مزدیسنا، سیمای شخصیتها و صور اصلیه ای را که مظهر و جلوگاه تقدس اینها هستند، تصیف (پدیدار شناسانه) بکنیم. بعد از این می بایست راهی تعبیه کنیم که ما را از مضمون مورد ملاحظه در اینجا، یعنی از ایران مزدایی به ایران اسلامی برساند. (3)
هانری کربن عمر خود را صرف این کرد تا عناصر پدید آورنده این سیستم فکری را که با نظام فکری اهل مدرسه در اروپای قرون وسطی بی شاهت نیست، توضیح دهد و تصورات کلی آن را به هم وصل کند. بدیهی است که محقق فرانسوی ما با این پژوهشها در راهی قدم گذاشت که قبل از او هیچ کس آن را نیازموده بود و حاصل تاملات وی اثری فاخر و افزون از قدر و قیمت شد که سخاوتمندانه به ایران هدیه کرد.
هیچ کس بهتر از کربن نمی توانست گنجینه سنن معنوی ایران را به جوانان ایرانی نشان دهد و ذهن آنها را مخیر کند به اینکه بفهمند چگونه این سیستم فکری که به آنها ارث رسیده، با «تخیل فعال» و «عالم مثال» عارفان سر و کار دارد، به طوری که اهداف رفیع نظام انسان مدار همین عرفا مانع فهمیدن مبانی «تجدد» و بازگشت مجدد ایران به صحنه تاریخ عالم می شود. به همین جهت قشری از اندیشمندان ایرانی که قائل به احیای اعتبار و مداومت فرهنگ ملی خود است، سپاسگزار کربن هستند؛ زیرا حاصل تحقیقات یک عمر خود را در اختیار آنها قرار داد. آثار کربن در حکم نورافکنی است که رکود و جمود فکر در ایران و علل و اسباب ادامه حیات و ماندگاری ذهنیات قدیمی و کهنه مردم ایران را به صورت غیرمستقیم نمایان می کند.
هانری کربن در یک سخنرانی تحت عنوان «پیام فلسفه ایران» می گفت که عالی ترین وظیفه انسان در سنت معنوی ایران این طور تعریف شده: خیر و برکت اساسی بوده و این خیر و برکت بر دو گونه است که ماهیت آن دو کاملاً متفاوت است: خیر اول مترتب به این است که خدمت مهمی به علم کرده، یعنی از این به بعد تاریخ جهانی فلسفه دیگر نمی تواند دستاورد هزار سال تفکر اسلامی و خصوصاً دستاورد اندیشه ایرانی - اسلامی را ندیده بینگارد و از تخصیص بخشهایی به ارائه مباحث آن سرباز زند. خیر ثانوی کار هانری کربن در این است که از طریق نشر آثار خود، قشر اندیشمند کشور ما را به طرزی غیرمستقیم از عرصه جزمیت و جمود درآورد یا به هر صورت زمینه آن را فراهم آورد.
اما چگونه این قضیه به تحقق پیوست؟ حقیقت این است که اگر آثار کربن به یک زبان غربی و منطبق با روشهای موشکافانه پژوهشهای فلسفی صورت واقع نمی پذیرفت، آن «قشر اندیشمند»، به زودی و آسانی یک نظر جامع روشن در خصوص سنت فلسفی خود پیدا نمی کرد و در همین حال نمی توانست ارزیابی کند که این افکار تا چه حد در جهت خلاف روند زمانه قرار دارند. و شاید به این زودیها متوجه فاصله میان اندیشه سنتی ایران و فکر متجدد جهانگیر امروز نمی شد.
امروز می دانیم که تجدد هر چند مفهومی تاریخی است و در جریان تحولات تاریخی غرب ظهور کرده، اما آنقدرها هم مقید به زمان نیست؛ یعنی مقید به تقدم و تاخر زمانی نیست. مفهوم تجدد بیشتر یک ساخت فکری است، یعنی در حکم یک ساختمان نوبنیادی است که مصالح بنیایی آن هیچ شباهتی با مصالح ابنیه ی سابق و لاحق ندارد و به علت همین بی سابقه بودن قضیه، متفکران ما نگران این هستند که چگونه باید عمل کرد تا بتوان ذهن مردم این مرز و بوم کهنسال را به سوی صراط الزامی نوگرایی سوق داد. و خلاصه کلام، از این به بعد مساله ای که ما با آن روبرو هستیم، این طور مطرح می شود که: چگونه می توان هم ایرانی بود و هم ایرانی مدرن؟

پی نوشت ها :

1- Henry Corbin, En islam iranien. Aspectss spirituels et philosophiques. 4 tomes, Gallimard, paris, 1971-1973.
2- اکتاو یا «هنگام» در اصطلاح صوت شناختی، واحد نظری فاصله ای صوتی و آن فاصله دو صوت است که ارتفاع یکی دو برابر ارتفاع دیگری باشد (دائره المعارف فارسی، غلامحسین مصاحب، ج 1)
3- Henry corbin. Terre celeste et corps de resurrection. De I'Iran shiite. Buchet - chastel, paris, 1960.
(ترجمه ی فارسی: ارض ملکوت: از ایران مزدایی تا ایران شیعی، ترجمه ضیاء الدین دهشیری، انتشارات امیرکبیر، تهران 1374).

منبع مقاله: محمد حمید، یزدان پرست لاریجانی؛ (1385)، نامه ایران (مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی) جلد سوم، تهران: اطلاعات، چاپ اول.